برنده یا بازنده ؟

همه ی ما دوست داریم که برنده باشیم و نه بازنده . ولی آیا میل به برنده بودن به تنهایی کافی است؟ با این که زندگی همواره توام با پیکار نیست، اما شاید بتوان آن را به صحنه ی بازی پیچیده ای تشبیه نمود ، که پیروزی در آن ، رمز و رازی دارد. سیدنی . جی . هریس نویسنده ای سرشناس و واقع گراست که رموز برنده شدن را در میدان زندگی می شناسد و برای مودفقیت در آن ، راه هایی ساده پیشنهاد میکند. اگر برنده

بودن را به عنوان هدف زندگی خود انتخاب کرده اید، این مطلب راهنمای خوبی برای شما خواهد بود:

 

اولین هدف گیری ¤¤

.
برنده متعهد میشود

.بازنده وعده میدهد

.
وقتی برنده ای مرتکب اشتباه میشود، میگوید: اشتباه کردم

.وقتی بازنده ای مرتکب اشتباه میشود، میگوید: تقصیر من نبود

.
برنده بیش از بازنده کار انجام میدهد، و در انتها باز هم وقت دارد

.بازنده همیشه آنقدر گرفتار است که نمیتواند به کارهای ضروری به پردازد

.
هراس برنده از باختن به آن اندازه نیست که بازنده باطنا" از برنده شدن دارد
برنده به بررسی دقیق یک مشکل می پردازد

.بازنده از کنار مشکل گذشته ، و آن را حل نشده رها میکند

.
برنده میگوید: بیا برای مشکل راه حلی پیدا کنیم

.بازنده میگوید: هیچ کس راه حلی را نمیداند
 

برنده می داند به خاطر چه چیزی پیکار میکند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید

.بازنده آن جا که نباید، سازش میکند، و به خاطر چیزی که ارزش ندارد، مبارزه میکند

.
برنده با جبران اشتباهش، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد

.بازنده می گوید: «متاسفم» ، اما در آینده اشتباه خود را تکرار میکند
برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد، هر چند که هر دو حالت رامد نظر دارد

بازنده دوست داشتنی بودن را، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد

.
برنده گوش می دهد

.بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود، برای حرف زدن است

.
برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میکند

بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میکند

.
برنده میگوید، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد

.بازنده میگوید، تا بوده همین بوده و تا هست همین است

.
برنده به افراد برتر از خود، احترام میگذارد، و سعی میکند تا از آنان چیزی بیاموزد

.بازنده از افراد برتر از خود، خشم و نفرت داشته؟ و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است

.
برنده گامهای متعادلی بر میدارد

.بازنده دو نوع سرعت دارد، یا خیلی تند و یا خیلی کند
دومین هدف گیری ¤¤

.
برنده میداند که گاهی اوقات ، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید

بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی که نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است


برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته، و هوشمندانه از ناتوانی های خود، آگاه است

 .بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبراست
برنده مشکلی بزرگ را انتخاب می کند، و آن را به اجزای کوچکتر تفکیک میکند، تا حل آن آسان گردد

.بازنده مشکلات کوچک را آنچنان به هم می آمیزد، که دیگر قابل حل شدن نیستند

 

برنده می داند که اگر به مردم فرصت داده شود، مهربان خواهند بود

.بازنده احساس میکند که اگر به مردم فرصت داده شود، نامهربان خواهند شد

 

.برنده تمرکز حواس دارد

.بازنده پریشان حواس است
 

.برنده از اشتباهات خود درس میگیرد

.بازنده از ترس مرتکب شدن اشتباه، یادگرفته که اقدام به هیچ کاری نکند
برنده میکوشد تا مردم را هرگز نیازارد، مگر در مواقع نادری که این دل آزاری در راستای یک هدف بزرگ باشد

.بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این کار را میکند

 

.برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند
بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد،‌ بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب کند، و هرگز برنده نمیشود

.
برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است

.بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است
 


سومین هدف گیری ¤¤

.
بازنده شکستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند
برنده ترجیح می دهد که، خود را مسئول شکست هایش بداند، و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیب جویی نمیکند

.
بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد
.
برنده معتقد است، ما با کارهای درست و اشتباه خود، سرنوشت خویش را تعیین میکنیم

.
بازنده از این که بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس میکند بازنده است
.
برنده در چنین موقعیتی احساس میکند که اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید
بازنده اگر از دیگران عقب به ماند، تندخو و خشن میشود، و اگر جلوتر از دیگران باشد، بی احتیاطی میکند
.
برنده در هر شرایطی که قرار بگیرد، آرامش و تعادل خود را حفظ میکند

.
بازنده از این که خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند، هراسان است

برنده میداند که نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست، در حالی که می کوشد تا آثار ناگوار این نقایص را به زداید، هرگز تاثیر آنها را انکار نمیکند
بازنده هنگامی که از دیگران بدرفتاری میبیند، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می کشد، و با انتقام گرفتن از خود، شرایط بدتری را پدید می آورد

برنده در چنین شرایطی آزادانه، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده، تخلیه ی احساسی میکند، سپس مساله را به فراموشی می سپارد
بازنده به «استقلال» خود می بالد، در حالیکه به واقع در حال خونسردی است. و به کار گروهی»خود می بالد، در صورتی که در حال دنباله روی است، و اراده ای از خود ندارد

برنده میداند که کدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد، و کدام یک را پس از مشورت با دیگران


بازنده نسبت به برندگان حسادت کرده، و دیگر بازندگان را حقیر میشمارد

برنده داوری او درباره دیگران با توجه به چگونگی استفاده آنان از توانایی ها و استعدادهای  خودشان است، نه بر مبنای معیارهای موفقیت مادی و دنیوی. و برای یک «پسربچه واکسی» که  کارش را استادانه انجام میدهد، در مقایسه با یک فرصت طلب تمام عیار احترام بیشتری قایل است
بازنده فکر میکند که برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد

برنده می داند که هر قاعده ای در هر کتابی را، می توان نادیده انگاشت ، جز یکی، «همانی که  هستی و میخواستی ، باش» ، تنها برگ برنده ، در دنیا همین است
بازنده به کسانی که از خودش قوی ترند، تکیه میکند، و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از خویش خالی میکند

برنده روی پای خود می ایستد و از اینکه دیگران، به وی تکیه کنند، احساس تحمیل شدن نمی کند
چهارمین هدف گیری ¤¤
 

برنده در وجود یک آدم بد، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت کار میکند

بازنده در وجود یک انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو ، به سختی میتواند با دیگران  همکاری کند
برنده در عین حال که تعصبات خود را میپذیرد، تلاش میکند که در هنگام قضاوت کردن بر این  تعصبات غلبه کند

بازنده منکر وجود هرگونه تعصب در خود است، و بنابراین در سراسر عمر، اسیر تعصبات خویش خواهد بود


برنده هراسی ندارد از اینکه دریک موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد، زیرا در افکارش خللی وارد نمی شود

 .بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به کار شایسته ترجیح میدهد
برنده بازی سرنوشت، و این حقیقت که شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنکه دیدگاهی  بدبینانه داشته باشد، درک میکند

.بازنده بی آنکه بازی های سرنوشت را درک نماید، بدگمان است

.
برنده میداند که چگونه میتوان جدی بود، بی آن که خشک و رسمی باشد

.بازنده غالبا خشک و رسمی است زیرا، فاقد توانایی جدی بودن است
برنده آنچه را که ضرورت دارد، با متانت لازم انجام می دهد، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می کند که، در آنها از حق انتخاب برخوردار است

بازنده آنچه را که ضرورت دارد، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد



.
برنده ارزش های اخلاقی را، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد

بازنده چون در باطن ، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندکی قایل است، بیش از ظرفیت خویش در جهت کسب منابع قدرت بیرونی تلاش میکند
برنده سعی میکند که رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت کند، و رفتارهای دیگران را، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی کند

بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میکند

 .
برنده دیگران را نکوهش می کند ولی آنها را می بخشد


بازنده چنان بزدل است که قادر به نکوهش دیگران نیست، و چنان حقیر است که قادر به بخشیدن دیگران هم ، نیست
 
پنجمین هدف گیری ¤¤

.
برنده پس از بیان نکته ی اصلی مورد نظرش، لب از سخن فرو می بندد

.بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد، که نکته ی اصلی را فراموش میکند

.
برنده هر امتیازی را که بتواند بدهد، می دهد، جز این که اصول بنیادی خود را فدا کند

بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد، و این ، در حالی است که اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود

.
برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد

بازنده توانایی های خود را هدر میدهد، زیرا که آنها را در خدمت ضعفهای خود به کار می گیرد

.
برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یکسان عمل میکند

.بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر میکند

.
برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد، اما ذهنش را درگیر آن نمیکند

بازنده برای رسیدن به این هدف، دست به هر کاری میزند، اما سرانجام، با شکست روبه رو می شود و به هدف اش نمی رسد
برنده حتی زمانی که دیگران وی را به عنوان یک خبره می شناسند، می داند که، هنوز خیلی چیزها را نمیداند
بازنده میخواهد که دیگران او را یک خبره بدانند، و این نکته که : «بسیار کم می داند» را، هنوز نیاموخته است


برنده گشاده روست ، زیرا که میتواند بی آنکه خود را تحقیر کند، بر خطاهای خویش بخندد

بازنده چون حتی در خلوت خویش ، خود را پست و حقیر می شمارد، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خود نیست
برنده نسبت به ضعفهای دیگران، غمخواری میکند، زیرا ضعفهای خود را درک نموده و آنها را پذیرفته است

بازنده دیگران را به دلیل ضعفهایشان خوار و خفیف می شمارد، زیرا وجود ضعف در درون خود را، انکار نموده و پنهان میکند
برنده هر کاری که از دست اش بر آید انجام میدهد، و اگر سرانجام شکست خورد، به معجزه امید می بندد
.
بازنده بدون آنکه کوچکترین تلاشی کند، به انتظار معجزه می نشیند

.
برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه که از دیگران میگیرد، می دهد

بازنده تا پای جان از این توهم دست بر نمیدارد که، «پیروزی » یعنی بیش از آنچه که می دهی، بستانی
برنده هنگامی که می بیند راهی را که در پیش گرفته است، با مسیر زندگانی او سازگار نیست، هراس از ترک کردن آن ، ندارد
بازنده «نیمه ی راهی » را در پیش گرفته و به آن ، ادامه می دهد، و اهمیتی نمیدهد که به کجا منتهی می شود

سخن بزرگان

"سخن بزرگان"

 

 مثل چینی : هر سفر هزار فرسنگی با یک گام شروع می شود .

مثل بلژیکی : دشوارترین قدم , همان قدم اول است .

مثل آفریقایی : حقیقت تلخ بهتر از دروغ شیرین است .

مثل چینی : مردی که کوه را از میان برداشت , مردی بود که شروع به برداشتن سنگریزه ها کرد .

حضرت محمد (ص) : داناترین مردم کسی است که از مردم نادان فرار کند .

حضرت محمد (ص) : پدرت را مراعات کن تا پسرت تو را مراعات کند .

حضرت علی (ع) : بلند پایه ترین مردم در خرد و اندیشه کسی است که خود را از مشورت بی نیاز نداند .

حضرت علی (ع) : آن که تواناتر است آسان تر می بخشد .

سعدی : دل دوستان آزردن , مراد دشمنان برآوردن است .

 پائلو کوئیلیو : اگر در فکر تغییر در راهت هستی ، منتظر معجزه نباش ، خودت طوفان را بپا کن .

دکتر شوارتز: صبر و امید  دو عامل موفقیت هستند .

دکتر شوارتز: به حرفه خود به شکل بزرگ اندیشانه بنگرید .

دکتر شوارتز: وقتی شخصی گمان کرد که احتیاج به پیشرفت ندارد باید تابوت خود را آماده کند .

اندی رونی : فرصت ها هیچگاه از بین نمی رود بلکه شخص دیگری فرصت ازدست داده شما را تصاحب خواهد کرد .

    نداده ایم همیشگی است .

آلفونس کار: عده ای دائم غرغر می کنند که گل سرخ خار دارد، من شکر می کنم که خارها گل دارند.

تولستوی: همه در فکر آنند که بشریت را اصلاح کنند ولی هیچکس در فکر آن نیست که خود را عوض کند.

گوته : کسی که دارای عزم راسخ باشد جهان را مطابق میل خود عوض می کند .

دکات: می اندیشم، پس هستم، هستم، چون فکر می کنم، فکر می کنم ، چون شک می کنم.

بلز پاسکال: تمام شأن و عظمت انسان در فکر است.

دیسرائیلی: عمر آنقدر کوتاه است که نمی ارزد آدم حقیر و کوچک بماند.

دیل کارنگی: برای زندگی فکر کنید ولی غصه نخورید.

کارلایل : هر کار بزرگ در آغاز محال به نظر میرسد .

آنتونی رابینز: خوش اقبالی "luck " را تلاش زیاد همراه با فکر صحیح معنی می کنم.

فلورانس کدویک: برنده هیچ گاه تسلیم نمی شود و تسلیم شونده هیچ گاه برنده نمی شود.

آرتور بریوبون: کلمه خستگی مفهوم ندارد تنها در فرهنگ ذکر شده است.

اسکاروایلد: تجربه نامی است که که همه افراد روی اشتباهات خود می گذارند.

لافونتن: مردن چیزی نیست ولی فکر کنید که باید در مقابل خداوند ظاهر شوید.

سروانتس: آنکه شرافت خود را باخت، زیاد باخته ولی آنکه شهامت خود را باخت، پاک باخته است.

شاتو بریان: خوشبختی توپی است که وقتی می غلطد بدنبالش می رویم و وقتی توقف می کند به آن لگد می زنیم.

مونتنی: روح انسانی کارساز بزرگ معجزه هاست.

افلاطون: تمول و تقوی چون دو فرزند است که کفین یک ترازو باشند، یکی نمی تواند بالا رود مگر اینکه دیگری پایین رود.

افلاطون : ناتوان ترین مردم آن کسی است که نتواند راز خود را نگه دارد .

ارسطو: عاقل آنچه را که نمی داند نمی گوید، ولی آنچه را که می گوید می داند.

ویکتور هوگو: بهشت دولتمندان از دوزخ فقرا پدید آمده است.

ویکتور هوگو: امید آنقدر در زندگی اهمیت دارد ، که بال برای پرندگان .

ناپلئون هیل: اشخاص عادی با تجربه اولین شکست دست از تلاش برمی دارند به همین دلیل است که در زندگی با انبوه اشخاص عادی و تنها با یک "ادیسون" روبرو هستیم.

ناپلئون : بین پیروزی و شکست یک قدم بیشتر فاصله نیست .

ناپلئون : خونسردی بزرگ ترین صفت یک فرمانده است .

ناپلئون : نا امیدی نخستین گامی است که شخص به سوی گور برمی دارد .

ناپلئون : مقصرترین مردم کسانی هستند که روح مایوس دارند .

ناپلئون : شجاعت حقیقی در غلبه بر سختی های زندگی است .

آندره ژید : بکوش عظمت در نگاه تو باشد نه آن چه بدان می نگری .

آندره ژید: هر چه بالاتر می روی از نظر آنان که پرواز نمی دانند کوچکتر بنظر میرسی.

بیکن : برای خوشبخت زیستن باید موقعیت های مناسب ایجاد کنیم نه اینکه در انتظار آن باشیم

بیکن: پول مانند کود است، نیک است در صورتیکه پراکنده باشد.

بودا : هیچ کس جز خود ما مسئول بدبختی و خوشبختی های ما نیست .

شکسپیر : غرور , روشن ترین نشانه بلاهت است .

گاندی : شاید ثمره کلام دلنشین را که امروز بر زبان می آورید فردا بچشید .

ولتر : کسی که از مرگ میترسد از زندگی هم میترسد .

کنفسیوس : به جای این که به تاریکی لعنت بفرستید , یک شمع روشن کنید .

ویلبر رایت : آینده را قضا و قدر می سازد و امید و تلاش تو آن را می گذراند .

لابرویر : برای کسی که آهسته و پیوسته راه می رود هیچ راهی دور نیست .

دیل کارنگی : عظمت مردان بزرگ از طرز رفتارشان با مردمان کوچک آشکار می شود .

آبراهام لینکلن : درجه سعادت اشخاص به میل خود آنها بستگی دارد .

منتسکیو : انسان مانند رودخانه است , هر چه عمیق تر باشد آرام تر و متواضع تر است .

برناردشاو : مردی که در نبرد زندگی می خندد قابل ستایش است .

کازا کلانتیس : ثانیه ها در پی دقیقه ها دوان دوان در حرکتند ، این گذر عمر است که می بینی . پس بی معطلی قلم را بردار و برای خودت نقشی زیبا بر صفحه ی  زندگی بکش ، تا راضی از لحظات باشی .

هانری پوآنکاره: در همه چیز شک کردن و به همه چیز باور داشتن دو راه حل آسان هستند که هم این و هم آن ما را از اندیشیدن معاف می داند.
سیدنی هاریس : پشیمانی از کارهایی که انجام داده ایم با مرور زمان کم می شود اما برای کارهایی که انجام

اشتباهات احتمالی مؤسسین شرکتها در آغاز کار

اشتباهات احتمالی مؤسسین شرکتها در آغاز کار

فکری عالی در سرتان است. نقشه شروع یک کار جدید را در ذهن دارید، مشکل مالی وجود ندارد و آماده اید که شرکت را راه بیاندازید. علاوه بر آن چیزهایی که اغلب در آغاز هر کاری افراد فراموش می کنند، چند اشتباه متداول وجود دارد که اکثر موسسین شرکت ها مرتکب می شوند.

اینها چند علامت هشدار دهنده هستند که در زیر آورده ایم و پیشنهاداتی نیز برای کمک به شما برای جلوگیری از بروز این مشکلات ارائه می دهیم تا بتوانید فرصت های موفقیت خود را بالاتر ببرید.

1- دلایل معقول و صحیحی برای شروع این کار ندارید

اگر تازه از کار قبلی اخراج شده اید، بگذارید مدتی زمان بگذرد تا بتوانید نقاط ضعف و قدرت خود را تا حدی بشناسید قبل از اینکه پول و انرژی خود را در یک کار مخاطره آمیز بریزید مگر اینکه قبلاً تحقیقات لازم را انجام داده باشید. نقشه ای برای زود پولدار شدن وجود ندارد.

از طرف دیگر، اگر این کاری است که از مدتها پیش می خواستید انجام دهید و تحقیقات خود را انجام داده اید، نقشه ای برای کار دارید و خوب جوانب کار را در نظر گرفته اید، رویاهایتان را دنبال کنید ،اما با چشمانی کاملاً باز.

 2- نقشه ای طولانی مدت برای این کار ندارید

کسی که شرکتی را تاسیس می کند باید خیلی بیشتر از 6 تا 12 ماه اول را ببیند. اطمینان یابید که حتماً برای پر منفعت نگاه داشتن شرکت برای چند سال آینده نقشه های اساسی در سر دارید. ضروری است که برای نقشه هایتان اشتیاق داشته باشید، اما اگر الگو و نمونه خوبی در دسترس ندارید و به اندازه کافی هم در مورد بازار کار تحقیق نکرده اید، مطمئن باشید که موفق نخواهید شد.

شرکت هایی که موفق می شوند آنهایی هستند که دائماً خود را دوباره سازی کرده و محصولات و سرویس های خود را توسعه می دهند و در صدد بالا بردن درآمد و بازده کارشان هستند.

 

3- برای ایجاد سرمایه کاری مشکل دارید

دقت کنید که یکباره همه پس انداز و سرمایه تان را در این کار نگذارید. دنبال قرض کردن هم نباشید تا برای خود سرمایه درست کنید. پول گرفتن از دوستان و خانواده و فامیل ممکن است در روابط شخصی شما با آنها اختلال ایجاد کند. بنابراین اگر بانکدارتان با تصمیمات شما موافقت نکرد، احتمالاً باید بیشتر در مورد نقشه کارتان فکر کنید. 

4- مهارت های مدیریتی ندارید

چون می خواهید کاری تکنفره را شروع کنید، همه کارها را خودتان باید انجام دهید: مصاحبه ، استخدام، مدیریت و اخراج کارکنان. باید مهارت های مدیریتی داشته باشید تا بتوانید به کارکنانتان طی دوران های سخت کاری انگیزه بدهید تا مطمئن شوید که امید خود را از دست نداده و کار را کنار نمی گذارند. فردی با قدرت مدیریت پایین و مهارت های مردمی بی اثر، نخواهد توانست به خوبی انگیزه به دیگران بدهد. باید صبر و سیاست داشته و حرفه ای عمل کنید.

 5- فکر می کنید که می توانید همه کارها را به تنهایی انجام دهید

یک موسس خوب باید بداند که چه زمانی دنبال متخصصین حرفه ای برود تا بتواند از آنها کمی همکاری و مشاوره بگیرد در حالی که خود کارهای  مهم را در دست دارد و رئیس شرکت قلمداد می شود. یک همکار مطمئن استخدام کنید تا به جزئیات امور رسیدگی کند. با این کار فکر خودتان هم تا اندازه زیادی راحت تر خواهد شد.

 

6- اطرافتان را پر از افراد بله قربان گو کرده اید

یک رئیس قدرتمند تیم کارکنانش را از کسانی انتخاب می کند که مهارت های ویژه  داشته باشند نه بله قربان گوهایی که فقط در حال تملق کردن هستند. شما نیاز به مشاورین، همکاران و کارکنانی دارید که قابل اطمینان باشند و صادقانه شما را حمایت کنند.

 7- شریک خوبی برای خود انتخاب نمی کنید

اطمینان یابید که کسب و کاری که راه انداخته اید کاملاً قانونی باشد. چون ممکن است از اداره کل مالیات های مرکزی سراغتان بیایند. ممکن است کسی که به عنوان شریک و همکار تراز اولتان معین کرده اید بتواند برایتان مشکل ساز شود. اگر او از غیر قانونی بودن کارتان به شما اطلاعی ندهد، کار شما گره خواهد خورد.  

8- از تبلیغات دست می کشید

قرارداد پرمنفعتی بسته اید و مشغول پول درآوردن هستید. اما وقتی خیلی درگیر اینگونه مسائل می شوید، دیگر فراموش می کنید که این اصلاً کافی نیست و باید کمی هم آینده نگری کنید. روی محصولاتتان کار کنید و سعی کنید راه هایی را پیدا کنید که  بتوان از طریق آن شهرت و اعتبار خود را بالاتر ببرید. با تبلیغات یا با هر وسیله ای که می توانید این کار را انجام دهید. در مسابقات ورزشی، میهمانی های بزرگ یا گردهمایی ها می توانید تبلیغات کنید.

9- به فکر رقبا نیستید

وقتی کار و ایده جدیدی را به کار انداخته اید، مطمئن باشید که همیشه کپی کارهایی وجود دارند که منتظر یافتن ایده های جدیدی دیگران هستند. وقتی افراد موفقیت شما را ببینند، سعی خواهند کرد که با شما رقابت کنند. برای رقابت کردن همیشه آماده باشید و آن را در برنامه و نقشه ی کارتان قرار دهید.

 

10- مخارجتان بالاتر می رود

قسمتی از رویایتان ممکن است شرکتی زیبا و مجلل با بهترین و گرانتریین لوازم و دکوراسیون باشد. اما برای ساختن چنین شرکتی عجله نکنید. کمی زمان لازم است. خرج کردن همه پولی که می توانست صرف تبلیغات برای شرکتتان شود برای دکوراسیون و این چیزها در اول کار اصلاً معقولانه نیست.

11-انگیزه تان را از دست خواهید داد

در اول کار، همه مؤسسین خود را در کارهای روزانه غرق می کنند. به یاد داشته باشید که کمی تفریح هم برایتان لازم است. با دوستان بیرون بروید یا همراه با خانواده به پیک نیک و گردش بروید. بعضی شب ها شام را در رستوران صرف کنید، چه اشکالی دارد؟  در زندگی توازن لازم است. با غرق کردن بیش از حد خود در کار کم کم انگیزه هایتان را از دست خواهید داد.

12. نقشه جایگزین ندارید

کسی دوست ندارد که به مسائل منفی فکر کند، اما به عنوان یک موسس باید انتظار حوادث غیر مترقبه را داشته باشید. حوادث و مشکلات همیشه در کمین هستند. شما باید برای روبه رو شدن با اینگونه مشکلات آمادگی لازم را داشته باشید.

 چشمانتان را باز نگاه دارید

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با خودتان صادق باشید و به حرف ها و پیشنهادات کارکنان قابل اطمینانتان گوش فرا دهید. زمان کافی را صرف آماده کردن، مرور و بازبینی همه ی مراحل کارتان کنید و با این کار درصد اشتباهاتتان را پائین تر خواهید آورد و موفق تر خواهید بود.